۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه

اولین پیام سال جدید

با سلام و تبریک به مناسبت سال نو خدمت همه ی خوانندگان ، دوستان عزیز .امید وارم تعطیلات را به خوشی سپری کرده، واولین روزهای کاری هم به خیر و خوبی سپری شده باشه و قرار داد همه نیروهای قراردادی هم امضاء شده باشه .
دوستان مهربان درست که فرصت دید وبازدید عید گذشته و همه چیز به روال عادی برگشته و خانوادها دیگه تو اماده باش پذیراهی از میهمان نیستن ولی بالا غیرتاً امسال به همه فامیل سر زدین تو رفت و امد های عید شرایط مالی و پست طرف در الویت بود یا روابط خویشاوندی آیا به تمام اقوام نزدیک ولی با درامد پایین سر زدین.
آهای بزرگای فامیل آیا به گوچکتر های که گرفتار بودن و نمیتونستن به شما سر بزنند سری زدید ،آهای ماشین دار ها توی سیزده به در فامیل های بی ماشین رو دریافتین یا سعی کردین با اقای مدیر عامل سیزده روبیرون برین، آهای خواهرزاده و برادر زاده ها عید اول خونه دائی و عمو رفتین یا خونه مادر زناتون .اهای اقای مرفع عید به فامیل های با در آمد پایین سر زدی یااگر سر هم زدی کلی فخر فروختی به هر حال هنوزهم دیر نشده خرجش یک یا دو کیلو میوه است پس یا علی مد .....

۱۳۸۸ اسفند ۴, سه‌شنبه

وقتی اولین بار عاشق شدم

وقتی اولین بار عاشق شدم : تا صبح نخوابیدم اخه میترسیدم تو خواب حرف بزنم وماجرا لو برود .

وقتی اولین بار عاشق شدم : چهار روز جلوی آینه خودم رو کشتم تا یاد گرفتم بدون عیب چشمک بزنم آخه اون روزا حرف اول ارتباط چشمک بود.

وقتی اولین بار عاشق شدم : دوهفته دور ور دایی رضا چرخیدم تا با خط خوشش برام یه نامه بنویسه.

وقتی اولین بار عاشق شدم : سه ساعت با ترس جلوی باران منتظر بودم تا بتونم یه لحظه که از مدرسه بیاد ببیینمش ، در عوض سه روز تو رختخواب بودم آخه بد جور سرما خورده بودم.

وقتی اولین بار عاشق شدم: حاضر بودم جونم رو بدم تا فقط یه لحظه با هاش حرف بزنم.

وقتی اولین بار عاشق شدم : واقعاً عاشق شدم وهوسی در کار نبود.

از اون زمانه خیلی وقت گذشته وبه جز چند تا نامه کودکانه و یه دنیا خاطره چیزی نمونده بعد از اون کلی عاشق شدم . بعد از اون میشد رفت بیرون و با عشقت حرف زد حتی میشد با اون سفر هم بری ، تلفنی صحبت کردن که دیگه یه چیز عادی و معمولی . دیگه نمیخواد چند ساعت با ترس ولرز منتظر باشی ، خرجش یه پیامک ویه کافی شاب دنجه. تازه اگه با کلاس باشی وب کم و اینترنت که غوغا میکنه . دیگه حتی چشمک هم لازم نیست چون برای عاشق شدن کسی به چشمات نگاه هم نمی کنه
ولی خدا وکیلی خودتون قضاوت بکنید کدام عشق پاک تر بود کدام عشق واقعاً عشق بود اونی که به خاطر سنم همه گفتن هوس یا این که میگن محترمه . به هر حال یادش به خیر وقتی اولی بار عاشق شدم........

۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه

معرفی وبلاگ جدید

به اطلاع کلیه دوستان وخوانندگان محترم این وبلاگ میرسانم زیر مجموعه این وبلاگ با عنوان وبلاگی برای آدم های آسمانی.
به قلم مرتضی میرزایی در موضوعات اجتماعی - وفرهنگی راه اندازی شده است برای بازدید ازاین وبلاگ بر روی DGMARSکلیک کنید.
پیشاپیش از بازدید شما کمال تشکر را دارم.
نظرات وانتقادهای شما راه گشای اینجانب در انجام رسالت اجتماعیم می باشد
با سپاس فروان : مرتضی میرزایی

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

پند نامه آش خورها

سلام به تمام دوستان خوب دوران آش خوری دوستانی که در سخت ترین شرایط با آدم دوست میشن وگاهی حتی میتونن جای برادر آدم هم باشن و محبتشون هیچ گاه فراموش نشه به هر حال امید وارم همیشه در زیر سایه آقا علی (ع) پایدار وبرقرار باشند و روی دلشان گرد غم هیچ وقت نشینه
اینم اسامی دوستان خاطره ها :
عباس صحرایی -رسول پرویزی -فرشاد صفری -احمد حسینی -حجت یوسفوند - هادی احمد وند -احسان کاظمی -فردین ویسی -حمزه میرزایی -صیاد سورنی -صابر امیری (کندوله)-عباس وحدتی -غلام رضا محمدی شعار -فاضل زرفشانی -وحید امیریان -پوریا خدایاری -
دوستان مهربان گرچه زمانه نامروت مرا قادر نساخته که در این دنیا کاری برای شما انجام دهم ولی همیشه ودر هر حال آرزوی سلامت برایتان دارم .
وبه قول قیصر امین پور عزیز : اگر سرم نمیشود ، دلم که میشود
ازکلیه عزیزانی که در ناحیه عشایری کرمانشاه خدمت کرداند تقاضا دارم مشخصات خود وسال خدمت ومعاونت خدمت کرده را به ایمیل وبلاگ ارسال تا در وبلگ سربازان ناحیه عشایری ثبت شود .
آدرس وبلاگ به زودی اعلام می شود

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

خونه خاله



یادش به خیر وقتی بجه بود خونه خاله اسلام آباد بود البته برای من کم طاقت اونور دنیا بود . یادم میاد تنها آرزوی من رفتن خونه خاله وبازی با پسر خاله هابود .یادش به خیر چه قدر دعا کردم که ای خدا من اینقدر بزرگ بشم که بتونم تنهایی برم خونه خاله. گرچه گاهی اوقات با پسر خاله ها دعوام هم میشد ولی در کل خانه خاله آخرش بود خونه خاله یعنی آتاری بازی کردن یعنی دزدکی لواشک خوردن و.......
حالا من و پسر خاله ها بزرگ شدیم اونقدر که خیلی بزرگ شدیم .
حالا خونه خاله همین نزدیک هاست پای آن کوی بلند .حالا پسرخاله ها خودشون بچه دارند وشدن بابا
حال هرکدوم آتاری داریم . موبایل هم داریم ولی .....
راستش الان چند ماه که چسر خاله ها روندیدم در مورد پسر عمو ها وضع خیلی بدتره وکار به سال ها میکشه
راستی چرا اینطوری شده اونوقت ها بزرگترها مقصر بودن ولی حالا کی مقصر ه......
شما چیه شما هم چقدر عزیزانتان رو ندیدید
کاش میشد بار دگر کودک شد.

۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

مرده آنست که نامش برود


عروج ملکوتی عالم ربانی سید مرتضی نجومی تسلیت باد

شهر کرمانشاه دیگر نمی تواند به خود ببالد که خاناقای عالم مجتهد و هنرمند خوشنویس معاصر است ، چون که مجتهد مهربانش ره سپار دیار باقی شد تا چشمش به دیار جد بزرگوارش روشن شود

کرمانشاه آیت الله نجومی را دیگر نمیبیند که در مسجد نواب به اقامه عشق ایستاده ولی یادش برای همیشه در قلب ها وراهش روشن خواهد بود

عروج این پدر دلسوز را به مردم غیور کرمانشاه تسلیت میگویم


۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

پیامک کردی : برای مردمانی پاک همچون چشمه سار طاق وسان

کورپه غزالم،چو مسم
ابروکمانم، گش کسم
هم وی سرانه ی پیریه ، عشق خود ، عصای دسم
مستی شراوم هر تونی ، شعر کتاوم هر خودی
بی تو وجودم کاذبه
شور نشاطی گش کسم

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

دل نوشته های DGMARS

سلام به همه عزیزانی که این وبلاگ را برای خوندن انتخاب کردن دوستانی که با من درد مشترکی دارن عزیزانی که دلاشون به دست آدم های آهنگری دادن که بلد نبودند با دل های شیشه ای صفا کنن
به هر حال عزیزان توکلتون رو از دست ندین شاید خنده دار به نظر بیاید ولی قول میدم حتما حکمتی تو کار بوده درست مثل اون کو نوردی که بین زمین وآسمان در دل تاریکی شب آویزان بود وازخدا طلب کمک کرد ندای از آسمان آمد که طناب را پاره کن کوهنورد شک کرد وطناب را نبرید فردا صبح گروه امداد گوهنوردی آویزان را یخ زده پیدا کردن که فقط یک نیم متر (1.5)از زمین فاصله داشت
آره دوستان من در هر حرکتی حتی به ظاهر اشتباه حکمتی است

نجوای ویلاگ

نه ترس از دشمنان دارم نه بیم آسمان مارا
خداوندا نگه دار از بلای دوستان مارا

برگی زرینی از سخن بزرکان

هر روز صبح در آفریقا آهویی از خواب بیدار میشود که می داند باید از شیر تند تر بدود وگر نه طعمه او خواهد شد.
وشیری که میداند باید از آهوتند تر بدودوگرنه از گرسنگی خواهد مرد مهم نیست شیر
باشی یا آهو مهم اینست که با طلوع آفتاب با تمام توان شروع به دویدن کنی
نلسون ماندلا

۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

محصولات وبلاگ




بیادماندنی ترین ملودیهای گوشی های موبایل
برای دلهای خسته شما
با نام غروب منتشر شد محصولی متفاوت

جاذبه های شهر سیب گلاب کرمانشاه

طاق بستان یا طاق وسان :
یادگار شیرین فرهاد ، نقش قدرت خسر پرویز بر دل کوه ، خسرو انوشیروان آیا میدانی که تارخ قدر نقش شبدیت را بی پا کرده وکودکان بی هیچ واهمه ای به تندیس قدرتت دست میزنند آیا میدانی شکارگاهت خالی وبی هیچ صدای نظاره گر اتوبان کنارش هست

تصویر زیبای نوازشگر چشمانم شد








چند تصویر زیبا برای نمایش موبایلتان تا نوازشگر چشمانتان باشد


سگوتم از رضایت نیست دلم اهل شکایت نیت

سلام به همه مهربون های دنیا اونای که دلاشون همیشه پاکه واینقدر دلشون بزرگه که
حتی میتونن دشمناشون رو ببخشن
میخوام براتون یه چیزی تعریف کنم : یه روزی یه نفر از سیاره مریخ که دلش خیلی
گرفته بود به زمین اومد این مریخی ما تو زمین یا یه نفر آشنا شد راستش حالا دیگه
دلش تنگ نبود حال به زند گی امید وار شده بود وتو دلش غوغوله بود . اون تمام
کهکشان آندرومدا روگشته بود تا دلش آروم بگیره ولی تاثیری نداشته بود ولی حالا کنار
این زمینی دلش آروم شده بود .این مریخی ما با خنده این زمینی جوان میشد حاضر بود
قلب شیشه ای شو بده ولی اون زمینی یه لحظه هم غمگین نشه . اما یه روز یه مصیبتی
روی داد واون زمینی این دل شیشه ای رو،با خانه ،ماشین ،موبایل ،که مال یه دیو بود
معاوضه کرد ورفت دنبال سرنوشته سیاهش . حال مریخی ما بدون دلش نمی تونه به
سیارش برگرده . تنها بی کس مونده به هیچکسم اطمینان نداره
خلاصه این وبلاگ مال آدم های هست که یه درد مشترک با این مریخی ما دارند ودنبال
یه چشم خوانا هستن ...............پس منتظر دل مشغولیاتون هستیم
قربون همه دلای پاکتون DGMARS